امیرحسین جونامیرحسین جون، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 30 روز سن داره

خاطرات پسرمون امیرحسین

عکسهای جامونده مردادی و جشن کوچک 3 نفرمون

...سلام پسرکم خوبی؟.. این روزها حسابی با راه رفتنات قند تو دلمون اب میکنیا...آآآ قربون پسر شیطونم برم من که تو این روزها با کنجکاوی بیشتری به شلوغ کاریهاش میرسه... باز اومدم برگی از دفتر خاطرات مجازیت رو ورق بزنم..هرچند که خیلی عقبم...پس بریم سراغ عکسهات: راستی یه سری از عکسهای تولد بازم جا موندن که به زودی جبران میکنم.. این عکسها مربوط به اواخر مرداده که رفته بودیم پارک نرگس: ریحانه و هانیه صورتهاشون رو نقاشی کرده بودن..عمو هادی هم گفته بود برای اشانتیون باید لپای تورو رنگ کنن فدات شم: یک مهر هم چهارمین سالگرد ازدواجمون بود و کیکی که خودم درست کردم : و همون شبش که که رفتیم ددری: ...
6 آبان 1393

تولد عزیزکم ..امیرحسین..

سلام پسر ناز خودم...بالاخره امروز وقت شد تا پست مربوط به تولدت رو بذارم... راستش چون یه کم دیر اقدام به کارهای تولدت کرده بودم..هفته ی اخر همش بدو بدو داشتم..همش  6روز مونده بود به تولدت که میخواستم ببرمت اتلیه..متاسفانه همه ی اتلیه هایی که مد نظرم بود برای اون روز وقت نمیدادن و یا اگه میدادن عکسهات رو برای تولدت اماده نمیکردن..به ناچار از اتلیه رنگارنگ وقت گرفتم البته عکسهات خوب شد ولی نه اونجوری که دلم میخواست..انشالله تولد دوسالگیت جبران میکنم..حالا اینم بگم که همه ی عکاسهارو شیفته ی خودت کرده بودی ..که حتی یکیشون ازمون اجازه گرفت که عکست رو تو گوشیش داشته باشه..کلی هم قر دادی و نانای کردی... همون روز رفتیم برای سفارش کیک که مد...
3 آبان 1393
1